کتاب غوغای پاییز
غوغای پاییز ، حدیث عشقی است از آن قسم که شاعر با کلامی تازه، تصاویر و اندیشه های خود را در تجربیات جدید زبانی درآمیخته و بر دفتر روزگار رانده است. سخنی با لعاب پاییزی، شاید حکایت نفسی است یا که حرف دلی از کلکی دیگر که عمری به پایان می رساند و خود به پایان نمی رسد. این مجموعه از دردهای دلی است که گر چه می گوییم ما را از درد عشق با کسی حدیثی نرفته و نمی رود و حاجتی نیست که بر زبان آید اما در تنگنای روزگار گریز و گزیری هم نیست جز آنکه بر بیان آید و از قلمی نو تراود و زاید.
زندگی
من در میان ظلمت گیسوی جنگلت
محبوس در قفس تنگ وصل تو
دیدم که می شود
با لحظه لحظه ی بوسه بر دست دعای تو
شب را سحر نمود
این است بندگی